شبی دلتنگ با تو همسرایی کردم

ز دل بشکسته و کوزه خشکیده گفتار بکردم

در پس این شب هجران شور لیلی ز من هویدا شد

بوسه عشق بر گونه هایش بزدم و تیر عشق رها شد

با دو چشم غزالش ز من نظری بکرد و ز سر شیطانی

چشمکی و عشوه ای ز زبان هوس بازی

دست در دست و پهلو ز پهلو بردمش در تاق تاریک

برق چشمش ز دیدگانم دیده بنهادم اندامش در آن تاریک

دست در پنجه اش بکردم و لب  به لب نزدک

به نا گه بیامد تیز نهیبی ز میان لب نزدیک

ز جا برجستم و خود را فتاده از تخت خواب دیدم

بر آن خواب خویش دلتنگ و مستانه بر رویا بدیدم

یا حق

****************

 این شعر به در خواست عاطفه با عنوان دلتنگی از

خوابی که ایشون دیده بودند با چنین موضوعی

سروده شد . امید وارم که از آن لذت برده باشید .

****************

شعر : شبستان

ز شبی با باد ز شبستان بودم

نجوایش بشنیدم و بر هود بی تاب شدم

باد بگفتا از سرزمینهای دور

زان مردمان و روزگار دور

شبستان به یک باره بر من شد ز اندوه

آنگاه  که بشنیدم قصه آن عاشق در کوه

عاشقی بود پیوسته ز یاد لیلی اش

خسرویی بود در بیستون اندر پی اش

ولی افسوس که چرخ گردون بود بی رحم

نرسید ان عاشقی که قصه اش بود در جم

کوه بریخت بر سر آن عاشق که دمی رسیده بر لیلی

هنوز ندیده ز کافی عاشق رخ لیلی

باد بگفتا زین قصه و برفت در کجابه خویش سورار

من بماندم و اندوه و شبستان بی  دلدار

*****************

این شعر به در خواست غزل با

عنوان شبستان سروده شد .

 امید وارم که مورد

توجه شما دوستان قرار بگیرد .

****************

یا حق

نثر روان و زیبای امید بی خودی که از نوشته های

دوست عزیزم NAVA می باشد و هدیه ای ارزشمند

به این وبلاگ می باشد را در زیر آورده ام .

امید وارم شما هم از خواندن آن لذت برده باشید

**********************

OMIDE BI KHODI :